“زنانى كه با گرگها مىدوند”
نويسنده: دکتر کلاریسا پینکولا استس
مترجم: سیمین موحد
ناشر: پیکان
کتاب زنانی که با گرگها میدوند نوشته خانم کلاریسا پی استس تحلیلگر یونگی است . استیس کهن الگوی معروف به “زن وحشی” را در این کتاب شناسائی و تحلیل میکند.
این کتاب که بر اساس نظریه کارل گوستاو یونگ نوشته شده است، افسانهها و قصههائی است که کهنالگوی زن وحشی (طبیعت روانی قدرتمند زن) را به تصویر میکشد. مطالعه او روی گرگهای نوع کانیس لوپوس و کانیس روفوس از نظر زندگی و رنج و شباهت آن با زندگی زنان است. گرگهای سالم و زنان سالم از خصوصیاتی مشابه نظیر «هشیاری، سرزندگی، بازیگوشی و توانایی عظیمی برای ایثار» برخوردارند. به خانواده علاقمند و وابستهاند و وفادار و فداکار و دلیرند. با وجود این هم زنان و هم گرگ ها همواره در تعقیباند و در گمان بسیاری به «خونخواری و درندگی» معروفند.
نویسنده در این کتاب، با استفاده از گنجینه غنی داستانهای اساطیری، کهنالگوها، افسانههای پریان، و قصههای ملل راه اتصال مجدد به این نیروی قدرتمند و سالم طبیعت غریزی زنان را نشان میدهد.
با خواندن این قصهها و تفسیر آنها از سوی خانم استس در این کتاب بسیار ارزشمند، بار دیگر میآموزیم که به کهن الگوی زن وحشی (زن وحشى، به معناى طبيعت بكر و حقيقى زنانه) درونمان مهر بورزیم، ارج بنهیم، و او را همچون موجود جادویی و درمانگر روان خویش بپذیریم.
قسمتی از مقدمه کتاب زنانی که با گرگها میدوند:
” …هر کسی که به زنی نزدیک میشود در حضور دو زن قرار دارد. یک موجود بیرونی و یک مخلوق درونی. موجود بیرونی در روشنایی روز زندگی میکند و براحتی قابل مشاهده است. اغلب با فرهنگ ملموس انسانی مطابق است اما مخلوق درونی اغلب ناگهان ظاهر میشود و به سرعت ناپدید میگردد و پشت سر خود احساسی عجیب و اعجاب آور به جا میگذارد، انگار دارای یک روح وحشی طبیعی است. این طبیعت دو گانه بصورتی است که یکی با ثباتتر و سرزندهتر و دیگری بی اعتناتر و سردتر است. خویشتن متمدن موجودی خوب است ولی کمی تنهاست. خویشتن وحشی هم به خودی خود خوب است اما آرزومند رابطه با دیگری است. از دست رفتن قدرتهای روحی و عاطفی زنان ناشی از جدایی این دو طبیعت از یکدیگر و وانمود کردن به این است که دیگری وجود ندارد…”